يههو از هم واكنم بازوهامو
يه جا تو آفتاب،
واسه چرخيدن و رقصيدن
تا …
نور، تماس
در دستهاى خود مىگيرد نور
تل سفيد و بلوط سياه را
كوره راهى را …
نغمهی خوابگرد
خوآن برهوا
غم، سلام
بدرود، غم!
سلام، غم!
در خطوط سقف نقش بستهاى
در چشمانى كه دوست مىدارم …
دمکراسی
با ترس يا با ريش گرو گذاشتن
دموكراسى دس نمياد
نه امروز نه امسال…
هشدار
سياهان
دلپذير و رامند
بردبار و فروتن و مهربانند،
الحذر از روزى كه شيوه …
کنسرت در باغ
باريده باران
زمان به چشمى غولآسا ماند
كه در آن
انديشهوار
درآمد و رفتيم.…
ترانهی شرقی
در انار ِ عطرآگين
آسمانى متبلور هست.
هر دانه
ستارهيى است
هر پرده
غروبى.…
قصیدهی اشکها
پنجرهى مهتابى را بستهام
چرا كه نمىخواهم زارىها را بشنوم.
با اين همه، از …
غیر قابل چاپ
راسى راسى مكافاتيه
اگه مسيح برگرده و پوسّش مث ما سياه باشهها!
خدا مىدونه …
هیچ تفاوتی نمیکند
پایان
نوشتن
كيست آن كه به پيش مىراند
قلمى را كه بر كاغذ مىگذارم
در لحظهى …