آن جا كه دلارام مىنشيند
فضا از نشانه سرشار مىشود،
لمعانى رنگينْكمانى
كه فرياد …
سرودى شادمانه
همه چيزى آشكارىست بر درياچهى پيشانىاش
آينهى سكوت ِ سنگين ِ او بودن.
سرودى …
از زیبایى بازمىپوشد
از زيبايى بازمىپوشد
ادوار ِ زوالناپذير را.
به هنگام ِ برودت
در دل ِ …
اگر دریا فراز آید
اگر دريا فراز آيد
بدو خواهم گفت بازگردد
با مغاكاش.
تنام
به لطف ِ …
ویرانیها
آن پرنده که به او پریدن آموختم
و به سوی سرنوشتاش پرکشید…خیره میشوم به…
آغاز کلام، یادداشت
نخست سنگ آتش را
برخاک دیدم.
چون ابری روشن که از چادری محتاط
فراز …
بهانهی تالیف کتاب
نه در زندگی خویش زندگی میکنی
نه در روزهایی که میگریزند.
میپرسند کجایی تو؟…
شعری که در آغاز میآید، چرا که تا غایت او روان بود، تا نهایت زنی که این ابیات را برمینوشت.
تیزتک، خموش را از هم میدرد
فلک سوزان است
چنان که عینالشمس
و دستهایم …
شاعر زلالی را احضار میکند
حجاب بردار،
سپیدهی محبوب!
بگذار گلهای سرخ
در کمالشان ظاهر شوند
بیدار کن شبنم …
از مجنون که چگونه عشق خویش را جار میزند
لیلی را دوست میدارم
زیباترین زنان قبیله را!
دهان که میگشاید
کلماتش سرخوشند
بسان …
جایی که صحنهی مکتب روایت میشود
رفتند
به میان بوتهها و برگها.
سپاس پرتو خورشید را
که در آنها میخلید…
تصویر قهرمان
عریان به گلستان میرود
مجنون،
به جان خویش رخنه میکند
که از اخگرها مینوشد…
شعری درباب اتحاد
نگاهشان بر هم اوفتاد
و هر دو فروریختند.
خاموش شد
آواز بلبلی که نفسهاشان …
درباب آنکه چگونه لیلی از آن باغ رفت
و او گلهای پریشان را چید
و پشت پردهی توری پنهان شد.
وقتی ماه…
به محض بهبود،دور از لیلی، مجنون میاندیشد به خصایص عناصر جشن سال نو
شاید که سکه در چمن گم شود
شراب، سرکه
میوههای وحشی زیتون،
شاید سنبل …
شاعر از دشواری مخاطره اش آگاه است
پرکن پیاله را ساقی!
تا آوازی سرکنم از کیفیت حرام
از شهرت بدنامی:
از …