میخواهم کسی برایم پیغامهای آبهای بدنمان را بخواند
از هوای دیروز در باجههای تلفن…
نمیدانم | نیکولا مدزیروف
دور است خانههایی که در خواب میبینم
دور است صدای مادرم
که مرا به …
ضربدر تاریخ | نیکولا مدزیرف
در کریستال سنگهای نامکشوف حل شدم
در میان شهرها،
نامرئی مثل هوا میان دو …
جدا | نیکولا مدزیروف
از حقیقتِ آغاز همهی رودخانهها، درختان و شهرها
خود را جدا کردم.
اسمی دارم …
سریع است قرن | نیکولا مدزیروف
سریع است قرن
اگر باد بودم
پوست درختان را میکندم
پیرایهی عمارات را میکندم.…