پابلو نرودا، شاعر بزرگ شیلیایی، میگوید اگر دو گزینه پست ریاست جمهوری و اهدای جایزه نوبل را برای او روی میز بگذارند، بلند میشود و پشت میز دیگری مینشیند. او شاعری پرحاشیه بود که حاشیههای زندگیاش بعد از مرگ نیز تمام نشد. مخالفانش همیشه به او حسادت میکردند. خوش میگوید: «میراث بدی از اسپانیا به ما رسیده …
ادامهی مطلبعشق ما | پابلو نرودا
عشق ما بیرون، پشتِ دیوارها زاده شد در باد در شب در زمین از این روست که خاک و گُل، گِل و ریشهها نام تو را میدانند..
ادامهی مطلبپابلو نرودا: وَ همان روزها بود…
وَ همان روزها بود… شعر سر رسید به جست و جوی من. نمی دانم، نمی دانم از کجا آمد، از زمستان یا که رودی نمی دانم چه گونه و کجا نه اصواتی بودند، نه کلماتی و نه سکوت، لیکن از خیابانی که فرا می خواندم از آن شاخساران شب، به ناگاه، از آن دیگر چیزها، میان …
ادامهی مطلبپابلو نرودا: چکامه یی برای صندلی
برگردان این شعر پیش کشی است به برادرم مودب (میرعلایی) به پاس محبت های همیشه گی اش برایم صندلی یی بیاور در میان تند باد صندلی یی برای من و برای همه نه فقط برای تسکین و تن های خسته که برای هر قصد و برای هر کس برای توان به باد رفته و لختی تامّل یک …
ادامهی مطلبپابلو نرودا: شعر آخر از دفتر بیست شعر عاشقانه
می توانم امشب غمناک ترین سطرها را بنویسم. مثلن بنویسم: ” شب شکسته است وَ تکه تکه می شوند آن ستارگان در دور دست و بر باد می روند.” شب- باد، در آسمان می پیچد و می خواند. می توانم امشب غمناک ترین سطرها را بنویسم. عاشق اش بودم و گاهی هم عاشق ام می شد. در شبی این چنین …
ادامهی مطلبپابلو نرودا: غزلواره ی هشتاد و یکم
ترجمه ی این شعر پیش کشی است به همسرم باهار و اتفاق بودن اش حالا از آنِ منی. در رویایت با رویایم بیاسای. عشق و رنج و کار همه باید اکنون که یک سر به خواب روند. شب دَوَران نادیدنی اش را می آغازد، وَ تو چون کهربایی ناب کنارم خفته ای. چیزی جز عشق در رویاهایم …
ادامهی مطلب