چیزی که دوستش داریم خطایش را نمی بینیم چیزی که دوستش نداریم “دیدن” اش خطاست
تماشایت می کردم
موهایت در باد به پرواز در می آمد کنارت به تماشایت می نشستم خورشید می سورزاند دریا آتش می گرفت تو حرف می زدی و من غرق صحبت ات بودم می خندیدی سکوت می کردی به فکر فرو می رفتی دست در دست من ، راه می رفتی راه تمام می شد تو را نمی دیدم زمان سال سال …