سی و دوم: سنگ سیاه بر سنگ سپید

سی و دوم: سنگ سیاه بر سنگ سپید


زیر بارانی تند در پاریس خواهم مرد،
در روزی که همین حالا می‌توانم تصور کنم.
در پاریس خواهم مرد… و مرا نمی‌رنجاند…
شاید در پنجشنبه‌ای، مثل امروز، در پاییز.

پنجشنبه خواهد بود چرا که امروز هم پنجشنبه است،
همین حالا که دارم این سطرها را می‌نویسم،
شانه‌هایم زیر بار آن است.

هیچ‌وقت مثل امروز، روی برنگرداندم،
و در راه تنها نبودم.

«سزاروایه‌خو» مرده است… بر سرش ریختند
و با آن که کاری به کارشان نداشت
همگی با ترکه و طناب بر تنش کوبیدند.

و شاهدان این ماجرا،
پنجشنبه‌ها، شانه‌های خردشده،
تنهایی، باران و جاده‌ها هستند…

 

نگاه کنید به شعر سی و سوم: تغییراتی در متنی نوشته‌ی سزار وایه‌خو، زیر بارانی تند در پاریس خواهم مرد

درباره‌ی مودب میرعلایی

مؤدب میرعلایی، شاعر و مترجم، متولد ۱۳۴۶ است. ادبیات فارسی و سپس فرهنگ و زبان‌های باستان خوانده است. در هلند تعلیم و تربیت خوانده و به عنوان مددکار اجتماعی مشغول به کار است. وی سال‌های بسیار است که آثار شاعران مدرن هلند و بلژیک را ترجمه می‌کند. از او کتابی با عنوان «اکفراسیس» در نشر چشمه منتشر شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.