بیست و دوم: سیزده طریقِ نگریستن اندر پرنده ای سیاه

بیست و دوم: سیزده طریقِ نگریستن اندر پرنده ای سیاه


(I)

میان بیست کوه پاره ی برف پوش

تنها همی جنیبد

چشم پرنده ی سیاه

 

(II)

شاخ برشاخ ، مرا خیالی سه گونه بود

هم گونه ی درختی شاخین

که برگونه ی شاخسارش نشسته بینی

سه پرنده ی سیاه

 

(III)

میان لال بازی

یک پرده ی کوتاه

به هرباد پاییزی

پیچان پرنده ی سیاه

 

(IV)

مردی و زنی یکی استند

مرد و زنی که یکی استند

با پرنده ی سیاه

 

(V)

آن اوج و فرود زیبا و زیبایی این کنایت

تا دل به کدام سپارم پا سست می کنم ناگاه

چندان که می خواند

یا چو از چهچهه باز ماند

پرنده ی سیاه

 

(VI)

قندیل ها با بلور بربریت،

آکندند بلندِ پنجره را

و گرمِ آمد شدن

با رازی ناگشوده که

تنها دماغ درش درنگ می کند

پنجره را پیمود

سایه ی پرنده ی سیاه

 

(VII)

هان ای آدم های خُردِ هَدَم*!

چه تان اوفتاده که هوای

مرغکان طلا رنگ کرده اید؟

خود مگر نمی بینید

که میان زنانِ پیرامونتان

چه سان می خرامد

پرنده ی سیاه؟

 

(VIII)

نغمه های نور انگیز و هر ترنّمِ نابی را
می شناسم من

ولی می دانم این را هم

که در دانسته ام نقشی نهان دارد

پرنده ی سیاه

 

(IX)

آن دم که برون پرید از چشم انداز

از بسیاران دایره یکی را

برحاشیه
هاشورزد

پرنده ی سیاه

 

(X)

دلاله های رامشگری حتی

فریادی برآرند جان گزای

بدان منظر که غرقه در نوری سبز

پرواز کنند

چندی پرنده ی سیاه

 

(XI)

روزی در راه کانکتیکات*

دردلیجانی کرایه ای

زهره اش هراسی شکافت

چرا که سایه ی اسباب سفر را

گرفته بود به جای

مشتی پرنده ی سیاه

 

(XII)

رود در تکاپوست

به پرواز باید آمده باشد

پرنده ی سیاه

 

(XIII)

بعد از ظهر، یک سره شامگاه بود

باریدن گرفته بود برفی و بارش برفی در
پیش

فرو در سروی شد و بنشست بر شاخه اش

پرنده ی سیاه

 

*هر دو نام مکانی هستند.

 

درباره‌ی مودب میرعلایی

مؤدب میرعلایی، شاعر و مترجم، متولد ۱۳۴۶ است. ادبیات فارسی و سپس فرهنگ و زبان‌های باستان خوانده است. در هلند تعلیم و تربیت خوانده و به عنوان مددکار اجتماعی مشغول به کار است. وی سال‌های بسیار است که آثار شاعران مدرن هلند و بلژیک را ترجمه می‌کند. از او کتابی با عنوان «اکفراسیس» در نشر چشمه منتشر شده است.

2 یادداشت

  1. غزل برهانی

    درود بر آقای ثباتی
    دلم می خواست تجربه ام در حدی بود که می توانستم نظر کارشناسانه ای بدهم اما من یک شاعرم و برای ارتباط برقرار کردن با اثر یک شعر ترجمه شده را می خوانم .اگرچه از منظر ساختاری بازآفرینی هم چیزی نمی توانم بگویم چون متن اصلی پیش رویم نیست اما تنها می توانم درک کنم که زبانی که برای ترجمه انتخاب شده بسیار یکدست و فاخر است..هرجند من را از خود اثر راضی نمی کند. اگرچه باز همین ارتباط برقرار نکردن باعث شده تا بروم و متن اصلی را هم بخوانم . شاید زبان پرنده ی سیاه را بفهمم. بابت زحمتی که کشیده اید بسیار ممنون.

  2. درود جناب ثباتی. از اینکه باعث شدید اثر ارزشمندی از والاس استیونس بخوانم خیلی خیلی سپاسگذارم. اشعار و ترجمه های شما هنرمند گرامی را باز در نت دنبال کرده و باز هم خواهم خواندتان. باید بگویم شعر زبان اصلی را خواندم و از این کار بسیار خوشم آمد. اما نمی دانم چرا ترجمه ی من اینقدر متفاوت شد!! منظورم زبان اش است. تحقیقات شما را هم در مورد این شاعر خواندم بسیار ستودنی ست. من هم از این پس اول باید زندگی شاعر یا نویسنده ای که می خواهم از او کاری ترجمه کنم را خوب بدانم. در روزهای آینده خوشحال می شوم شما هم ترجمه ی بسیار متفاوت من بر روی این اثر را بخوانید و نظر خودتان را بدهید.
    در پایان آرزوی به روزی دارم برای شما.
    در پناه حق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.