قایق سفید

قایق سفید


وقتی که تو
این شعر را بخوانی
شاید من در شهر دیگری باشم

شعری که از پاییزی تلخ
و عشقی که به عبث می پیمود
سخن می گفت

شعری که در بادها می وزید
و چنان اعلامیه های
پخش نشده
برتکه های کاغذ
نوشته شده بودهمانند مسافری
که به سفری دور و تنها
آماده بود

زیرا که مرگ
قایقی سفید رنگ بود
قایقی غرق شده که تمام دریاهای سیاه
او را می خوانند

مرگ
شکل ستاره های خاموش
و آدرس هایی پاره ،
مرگ
شبیه چمنزاری سوخته بود

وقتی که تو
این شعر را بخوانی
شاید من در شهر دیگری باشم

درباره‌ی سیامک تقی‌زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.