نیامدید

نیامدید


نیامدید
و من همیشه در انتظار ماندم
با تمام آن چیزها
که رفته رفته
از وجودم کم و کمتر می شد
منی که پنهان از شما
کهنه می شدم

قبل از هر چیز
عشق برای من
آن قول بود
که داده بودم

روز، ماه، ساعت و هفته؛
یعنی کارهای تقویم وار

اما با گردش این چرخ ها
چیزی عوض نشد
تنها
افق هایی بود
که من آنها را
تازه کرده بودم

عشق
ترکیبی از چند عشق بود
که من
هر بار
کمی بیشتر
با معشوقه ای دیگر

پنهان و دور از شما
با آن کهنه می شدم

درباره‌ی سیامک تقی‌زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.