اندوه

اندوه


معشوق من!

باز ماهِ سپتامبر
و چهره ی تو که آرام آرام
گرفته می شود

ما که زمان را
در میان حصارهایی محدود کرده ایم
“در آستانه ی غبار آلود خواسته های مان”
زمانی که
شبیه شعرهای ناتمام، بی انتهاست

بیان ِ بعضی غم ها
به این می ماند که انگار
جریان نهری را متوقف کرده
و با آن سخن بگویی

از این رو نیست مگر
که همیشه
اندوهی چنان غمگینی عصر
در عشق های مان
دیده می شود

درباره‌ی سیامک تقی‌زاده

یک یادداشت

  1. با درود فراوان
    ای کاش متن زبان اصلی شعرها را می گذاشتید تا به درک بهتر شعر کمک کند.
    با سپاس از ترحمه های روان و زیبا

پاسخ دادن به میترا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.