عشق همه چیز نیست

عشق همه چیز نیست


 عشق همه چیز نیست: نه آب است، نه نان،
نه خوابی سبک، نه سقفی در برابر باران؛
نه حتی تخته‌ای شناور برای مردانی که زیر آب می‌روند،
سر برمی‌آورند، زیر آب می‌روند، دوباره سر برمی‌آورند، زیر آب می‌روند؛
عشق نمی‌تواند ریه‌ای آب آورده را غرق نفس کند،
نمی‌تواند خون را تمیز کند، نمی‌تواند استخوانی شکسته را درمان کند؛
با این وجود چه بسیارند آدم‌هایی که با مرگ دست دوستی می‌دهند
به همان سان که می‌گویم، تنها برای نبود عشق.
شاید که در زمانی دشوار،
به زانو در آمده از درد، ناله‌کنان برای رهایی،
آزار دیده از خواستی در ماوراء قدرت تصمیم،
من هم ناگزیر باشم که عشقت را بفروشم به آرامش،
یا یاد این شب را سودا کنم با غذا.
شاید. اما فکر نمی‌کنم که چنین کنم.

درباره‌ی کامیار محسنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.