نیمه‌عریان | ای. ای. کامینگز

نیمه‌عریان | ای. ای. کامینگز


احساس کردن مقدمه است
و آن کس که به صرف و نحو اشیا
التفاتی کند
هرگز به‌تمامی تو را نخواهد بوسید؛

باید سراپا جنون بود
هنگام که بهار در بطن جهان است

خون من برهانی است قاطع
و سوگند به همه‌ی گل‌ها
که بانو!
بوسه‌ها تقدیری نیکوترند
تا حکمت و فرزانگی‌.
گریه نکن!
ــ والاترین اشارت هوش من
در پایین‌دستِ پلک‌های تو می‌گذرد که می‌گوید

ما از آنِ یکدیگریم: پس
بخند، در میان بازوانم آرام بگیر
زیرا که زندگی عبارت بلندی نیست

و من فکر می کنم چنین نیز نیست که مرگ یک جمله‌ی معترضه باشد.


درباره‌ی مجتبی گلستانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.