در گیرودار تلاطم | ماسایو کوایکِه

در گیرودار تلاطم | ماسایو کوایکِه


بر جادّه‌ای پس از باران چاله‌آبی تیره
در آب کم‌عمق نارونی متلاطم
برگ مرده‌ای تلوخوران در آن می‌افتد
از درخت می‌آید می‌کوشد تا به درخت برسد
برگ مرده را سطح بی‌رحم آب به خود راه نمی‌دهد
ریزموج‌ها چون تشویش پراکنده می‌شوند

(دیدم: خیزران و گناه و شهد و پیچک و روزنه و مردم و سفر را)

حتّی یک تک برگ مرده وقتی می‌افتد
تلاطم ایجاد می‌کند

در مکانی گِرد، خیس و گِرد
درختی
چنانچه گویی او را از این جهان به بیرون پرتاب کرده باشند
مثل یک قلب متلاطم است

من یکبار دوقلویی زاییدم یکیشان نر بود و یکیشان ماده
فکر می‌کردم آنان را مثل هم بارآورده‌ام
تا اینکه روزی دیدم که دخترک مرده است
با صورتش در چاله افتاده بود
هنوز کوچک بود تازه سه سالش شده بود
بازوی چپش را گرفتم، از جا کنده شد
ببین چکار کردی
صدای هرکه آنجا بود درآمد همه یک چیز می‌گفتند
دوتا هستند بی‌خیالش
وقتی دخترک به همین سادگی مرد تازه یادم آمد
که من فقط به پسرک خوب رسیده بودم
تنها کاری که دخترک می‌کرد خیره شدن به چاله بود تازه همیشه دوست داشت تنها باشد
هر بار چیزی داشته باشی هرچه باشد
سایه‌‌ای از همزاد از دست رفته‌اش بر آن می‌تابد
هرچه هست همیشه با همزادش به دنیا می‌آید
اگر همزادها از هم جدا شوند هرگز به هم نخواهند رسید

اکنون در زمین فصل هم‌خوانی‌های مشترک است
همین که پرده‌های صوتیِ پرنده‌ی کوچکی شروع به تلاطم کنند
آسمان متلاطم می‌شود ورق‌ها متلاطم می‌شوند چاله متلاطم می‌شود من متلاطم می‌شوم
همین که برگ دفتر موسیقی مثل بال‌های عقابی بزرگ ورق زده شود
تندبادی به پا می‌شود
صد سال در چشم به‌هم زدنی می‌گذرد
لوح شجره‌ی خانواده‌ای با صدای ناهنجاری به زمین می‌افتد
و در خانه‌ای متروک پیراهنی زنانه به گِل آغشته می‌شود

(دیدم: خیزران و گناه و شهد و پیچک و روزنه و مردم و سفر را)

کیست آن
که کنارِ چاه آب کهن
قوزک های استخوانی‌اش را
که شبیه پیکر یک روح اند
می‌شوید؟

درباره‌ی علی فردوسی

علی فردوسی، رئیس دپارتمان تاریخ و علوم سیاسی دانشگاه نوتردام در کالیفرنیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.