تار عنکبوت

تار عنکبوت


تار عنکبوت، مرگی متقارن؛

هنوز هم

بر افراشته است بادبانی از برگی به برگی،

(غربال سپیده دم (بیایید شاعرانه ها را جلا بخشیم،

سقفی کاهگلی در پالایش ستارگان در شبی در ماه اوت

(بهتر از این نمی شود)،

نقشی زمستانی (مایه بی حسی) به روی شیشه؛

ناگهان:

دست بزرگی که بر صورتت کشیده می زند؛

چرخی که استخوان هایت را به رویش خرد می کنند؛

نشانه تیراندازی که هیبت قوزدار توست؛

حباب های کوچک روی آب آنجا که غرق شده ای؛

شبکه عصبی زیر معده ات که درد را متصاعد می کند؛

دوربین نشانه روی به روی هواپیمایی جنگی

به هنگام شیرجه به روی جاده ای

که تو به همراه سایر فراریان در آن پناه گرفته ای؛

شیشه پنجره،

شکسته، ترک خورده،

در جایی که چشم تو بوده است؛

تار عنکبوت، حلقه هایی هم مرکز؛

درد به اینگونه رشد می کند؛

شعاع هایی مرکز گریز؛

ستاره مرده به این شکل افول می کند؛

مرگی متقارن؛

ننگی موزون؛

خفتی منظم؛

تنها وقتی صورتت را لمس می کند،

تو حسش می کنی.

درباره‌ی کامیار محسنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.