دنیا تو واژه‌ی بردباری هستی

دنیا تو واژه‌ی بردباری هستی


دنیا تو واژه‌ی بردباری هستی

این و آن خدا از تو می‌گویند
و تو می‌گذاری که بگویند، دنیا

دنیا می‌گویم و  شب را می‌بینم
دنیا می‌گویم و سکوت را می‌شنوم
دنیا می‌گویم و پوچی را حس می‌کنم

نه از سر شادی، نه از سر اندوه
بلکه از درد تنهایی
چشم و گوش و دستان ما پر می‌شوند، دنیا

ببین چگونه اسب‌ها می‌تازند
به سوی افق در جلوی کالسکه‌ی لرزانشان
و مه آنها را سیاه می‌کند و سپید

بشنو که چگونه ویلون «هاندل» گلویش را باز می‌کند
می‌خواند٬ خالی می‌شود از گریه
چون می‌آید و می‌رود

حس کن هوای پاییزی بدون نسیم  را
روی پوست و دستت زمانی که آن را تکان می‌دهی
هنگام این خداحافظی و این باز گشت

دنیا  بگو چرا این تنهایی
پرسش اما خود پاسخ است
باید تسلیم شوم و دوباره آغاز کنم.

درباره‌ی شهلا اسماعیل‌زاده

شهلا اسماعیل‌زاده متولد ۱۳۴۳ است. از سال ۱۹۹۹ در هلند زندگی می‌کند و در رشته‌ی گل و باغبانی تحصیل کرده است. او از سال ۲۰۰۳ مسیحی به کار ترجمه مشغول است. وی در این مدّت کلیّات آثار روتخر کوپلانذ، رمکو کامپرت و همچنین آثار بسیاری از دیگر شاعران هلندی را برای نخستین بار به فارسی ترجمه کرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.