هاول و «زیستن در حقیقت»‌اش

هاول و «زیستن در حقیقت»‌اش


 

هاول و «زیستن در حقیقت»‌اش
شاید چهره‌ی سیاسی واتسلاو هاول بیش از چهره‌ی تئاتری یا چهره‌ی ادبی او برمردم دنیا نمایان شده باشد. هرچه باشد زمانی دراز، از حول و حوش بهار پراگ  تا فروپاشی کمونیسم در چکسلواکی و سپس در سال‌های رئیس جمهور بودنش، نام او در خبرهای جهان  با رویدادهای سیاسی سرزمینش هم‌راه و هم‌نشین بوده است. او در سال‌های نخست دهه‌ی 60 میلادی پا به عرصه‌ی سیاست چکسلواکی گذاشت. پس از بهار پراگ در 1968 تمام‌عیار درگیر پیکار سیاسی شد و در 1977 در مقام یکی از طراحان اصلی منشور 77 که بیانیه‌ای مدنی و حقوق بشری بود،رهبر جنبش دگراندیشان شناخته شد و به زندان افتاد. پس از پیروزی انقلاب مخملی در چکسلواکی در 1989 رئیس جمهور چکسلواکی  و سپس در دوره‌ی بعدی رئیس جمهور جمهوری چک شد و تا 2003 در این مقام باقی ماند. جایگاه او در زندگی سیاسی اجتماعی میهنش در دوره‌ای سرنوشت ساز و سرشار از دگرگونی، هم‌راه با شهرت جهانی او در درافتادنی پیگیر با حکومتی تک‌حزبی و رژیمی خودکامه، آن‌‌قدر پررنگ و چشمگیر است که شاید بشود گفت بر هنرش سایه می گسترد. گرچه سایه‌افکنی آوازه‌ی سیاسی بر آوازه‌ی هنری برای هنرمندی راستین نباید خوشایند باشد، ناگزیری سیاست در زندگی و هنر هاول انکارنشدنی‌ست.

اما ودیعه‌ی هنر هاول به گفته و باور هاول‌شناسان چنان‌است که بتواند — به تعبیر پروین اعتصامی — در کوره‌ی وقت و بوته‌ی نقد زمانه چون مس و روی سیاه نشود و زر عیار برجا بماند. او که در خانواده‌ای سرشناس و روشنفکر پرورش یافته بود، از همان جوانی پایبند ارزش‌های انساندوستانه‌ی فرهنگ چک شد و به هنر روی آورد. اجرای نمایشنامه‌ی جشن در باغ در  فصل تئاتر پوچی در 1963 هاول را پیش از رسیدن به سی سالگی به شهرت رساند. دو سال بعد نمایشنامه‌ی یادداشت که یکی از پرآوازه‌ترین نمایشنامه‌های هاول است، بر روی صحنه رفت که چندی بعد در نیویورک هم اجرا شد و به اعتبارش در میان هنردوستان امریکایی افزود. از آن پس تا به حال او پیوسته و پیگیر نمایشنامه‌ نوشته و آخرین نمایشنامه‌اش،  ترک، در 2007 منتشر شده است. به این ترتیب هاول از دهه‌ی 60 کار در عرصه‌ی تئاتر و سیاست را دوشادوش یکدیگر پیش برد و در گذر نیم قرن نام خود را هم در دنیای تئاتر و هم در جهان سیاست به ثبت دائم رساند.

واتسلاو هاول اما به این دو پهنه اکتفا نمی‌کند و خطه‌ی دیگری را هم درمی‌نوردد که شاید به‌نوعی بشود آن را پلی میان تئاتر و سیاست به‌شمار آورد. این خط و خطه‌ی سوم جستارنویسی‌ست که از یک‌سو با کلام به تئاتر نزدیک می‌شود و از سوی دیگر جادوی کلمه را به خدمت کشش و کوشش‌های شخصی و نیز سیاسی اجتماعی نویسنده می‌گیرد. از آنجایی که بخت دیدن نمایشی یا خواندن نمایشنامه‌ای از هاول را نداشته‌ام، ده سال پیش با خواندن اتفاقی جستاری‌شخصی از او با قلم او آشنا شدم. کشش نوشته‌ی صمیمانه‌ی و کوتاه هاول پیرامون تجربه‌ی نوشتن برای یک نویسنده چندان بود که فتوکپی آن را در دربدری‌های این سال‌ها با خودم به اینجا و آنجا کشانده‌ام — به این خیال که اگر هم وقتی ترجمه‌اش نکنم، دست کم می‌توانم دوباره بخوانمش. سوای ناممکنی دیدن نمایشی از او برای من، روشن است که خواهی نخواهی میل من بیشتر به راه خواندن جستار می‌کشد تا به خواندن نمایشنامه‌. به‌ویژه از این‌رو که هاول جستارنویسی‌ست که حتا در وقت پرداختن به جدل‌های سیاسی هم، از خود و تجربه‌های خود از جهانی که در آن می‌زید، آغاز می‌کند و به این ترتیب وجهی بس شخصی به جستارهایش می‌بخشد. در بنابراین در نگاه من چهره‌ی هاول جستار نویس است که رنگ و روشنی چشمگیر دارد.

چهره‌ی هاول سیاستمدار راستش تا همین چندی پیش چندان به نگاهم نمی‌آمد. اما این روزها به گمانم نمی‌شود از ناگزیری اندیشیدن به نافرمانی مدنی و راهکارهای بی‌خشونت پیکار اجتماعی گریزی جست. در اندیشه به هر گونه «چه باید کرد»ی عقل سلیم حکم می‌کند که ببینیم دیگران، چه پیشینیان و چه امروزیان دور و بر، وقت رویارویی با دشواری همانند دشواری ما چه کرده‌اند و چه می‌کنند. پرپیداست که این حرف نه به معنی تقلید از دیگران، که به نیت یادگیری از تجربه‌ی دیگران است. بر این پایه دوباره، این بار به انگیزه‌ای دیگر، به سوی واتسلاو هاول رفتم. همین‌جا باید بگویم که وقتی شور و شوق همراه با شگفتی از رئیس جمهور شدن چهره‌ای روشنفکر و هنرمند در رسانه‌های جهان و نیز ایران بازمی‌تابید، بی آن که پی‌گیر چند و چون وضعیت اجتماعی سیاسی چکسلواکی باشم، احساسی دوگانه داشتم. از یک سو فکر این که، بالاخره یک بار هم که شده، آدم می‌تواند با احترام و اعتماد به چهره‌ی یک رئیس جمهور نگاه کند، مایه‌ی دلخوشی بود. از سوی دیگر، با شک مادرزادی یا تاریخی‌ام به مقام و منصب و قدرت و دولت، نگران آسیب رساندن سیاست به چهره‌ی ادبی‌-هنری نخستین رئیس جمهور روشنفکر دنیا بودم. با این تفصیل رویکرد این زمانی من به هاول فقط از آن روست که روشن شود دانش و بینش و تدبیر و تجربه‌ی او و جنبشی که او از پیشبرندگان اصلی آن بود، تا چه اندازه به کار ما می‌آید.

هاول و «زیستن در حقیقت»‌اش
هاول از رهبران اصلی بهار پراگ در چکسلواکی و اولین رئیس‌جمهوری این کشور بعد از پیروزی انقلاب بود.

در میان کارهای ناداستانی واتسلاو هاول که شمارشان اندک هم نیست، کتابی دیده می‌شود به نام  زیستن در حقیقت که ارزش آن از چند سرچشمه آب می‌خورد: هم شش جستار از او را در برمی گیرد، هم نوشته‌هایی از بزرگان ادب و هنر در باره‌ی او و یا برای او؛ و هم به زیور پیشگفتاری کوتاه و روشنگر و نیز کارزندگی‌نامه‌ای کوتاه آراسته است. به این خیال خوش که شاید مترجمی حرفه‌ای و پایبند به نگه‌داشتن کیفیت ادبی قلم نویسنده‌ای چون هاول همتی کند و به سراغ این کتاب برود، شرحی کوتاه از آن را در اینجا می‌آورم.

کتاب  زیستن در حقیقت به ویراستاری یان ولادیسلاو نخستین بار در 1986 در هلند و با همکاری انتشارات  فیبر و فیبر درآمد و سال بعد در انگلستان منتشر شد. این کتاب در پی اهدای جایزه‌ی اراسموس به واتسلاو هاول به نیت جلب توجه بیشتر کتابخوان‌های جهان به کار او که در آن زمان در ادبیات چک و نیز در میان دوستداران جنبش‌های دگراندیشی در اروپای شرقی چهره‌ای بس آشنا بود، شکل گرفت. ویراستار کتاب، یان ولادیسلاو، خود شاعر و جستارنویس و مترجمی‌ چک است که از امضا کنندگان منشور 77 بود و در 1981 ناگزیر به ترک دیار شد و به فرانسه رفت.

شش نوشته‌ی هاول که در کتاب آمده‌اند، از این قرارند: نامه به دکتر گوستاو هوساک؛ قدرت بی‌قدرتان؛ شش حاشیه (گفتار معترضه) بر فرهنگ؛ سیاست و وجدان؛ تریلر (شب هول)؛ کالبدشکافی کم‌حرفی. نخستین جستار،  نامه به دکتر گوستاو هوساک، که روی سخن آن با رهبر کمونیست و رئیس جمهور دوره‌ی «عادی‌سازی» پس از بهار پراگ است، در تاریخ پایداری معنوی چک‌ها در دهه‌ی 70 مقامی برجسته دارد. در جستار  قدرت بی‌قدرتان که از نوشته‌های مهم هاول است، او به «زیستن در حقیقت» و «پاسخگویی و مسئولیت» تک تک آدم‌ها می‌پردازد. روی سخن هاول در این نوشته به‌ویژه با آن‌هایی‌ست که در جاهایی می‌زییند که هویت انسانی، چه از سوی ارباب قدرت و چه از سوی آدم‌های بیرون از مدار قدرت در خطر است. شش حاشیه بر فرهنگ از فرهنگ رسمی و فرهنگ نارسمی در چکسلواکی می‌گوید. جستارسیاست و وجدان نیز پیرامون «سیاست هم‌چون نظام اخلاقی» دور می‌زند. در  تریلر که در آن از آلبوم و ترانه‌ی تریلر (شب هول) مایکل جکسون سخن به میان می‌آورد، هاول از درونمایه‌ی»شر» و از میان رفتن اسطوره‌های باستانی و اسطوره در روزگار مدرن می‌گوید و استادی خود را در جستارنویسی می‌نمایاند. آخرین جستار این بخش از کتاب هم پیرامون پیکار برای صلح است.

بخش دیگر کتاب زیستن در حقیقت شانزده نوشته پیرامون و یا برای هاول را فراهم می‌آورد. در فهرست نام نویسندگان این نوشته‌ها به نام کسانی چون بکت، هاینریش بل، میلان کوندرا، آرتور میلر، و تام استاپرد برمی‌خوریم. کارِ بکت نمایشنامه‌یفاجعه است که به هاول تقدیمش کرده است. نوشته‌ی بل در باره‌ی نامه به اولگای هاول است  و نوشته‌ی کوندرا کاری‌ست که او پس از محاکمه و محکومیت هاول در 1979 به زبان فرانسه در  نوول اوبسرواتوار منتشر کرد. اثر آرتور میلر تک‌گفتاری‌ست که او به نشانه‌ی همبستگی با هاول برای اجرا در جشنواره‌ی جهانی تئاتر در آوینیون در 1982 نوشت. کار تام استاپرد، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس نامدار انگلیسی، نیز پیشگفتاری‌ست که او بر نمایشنامه‌ی یادداشتِ هاول نوشته است.

چک‌ها از برکت داشتن فرهنگ و ادبیاتی غنی در سنجش با دیگر مردمان اروپای شرقی برخوردار بوده‌ و به پشتوانه‌ی آن از داشتن روشنفکرها و نویسند‌ه‌هایی چون ایوان کلیما و واتسلاو هاول بهره‌ برده‌اند. پیکار فرهنگی نرم و بری از خشونت آن دسته از اهل قلم این سرزمین که در پیشبرد جنبش مدنی برای آزادی از قید ایدئولوژی سهمی به‌سزا داشته‌اند، برای مردمی که همان آرزو را در سر می‌پرورانند، درس‌هایی سودمند خواهد داشت. برای نمونه می‌توان به گفتگوی فیلیپ راث با کلیما اشاره کرد که از رویارویی نویسنده و خواننده با سانسور دوره‌ی اختناق کمونیستی حرف می‌زند. از بخت خوش کتاب  روح پراگ که این گفتگو بخشی از آن است، به فارسی ترجمه شده است. از هاول نمی‌دانم چه در بازار کتاب فارسی پیدا می‌شود، اما در اینترنت نوشته‌هایی پیرامون او و نیز ترجمه‌هایی از او هست، که نه کافی‌ست و نه درخور مقام او. مثلاً همین جستار معروف  قدرت بی‌قدرتان به شکلی مثله و ناحرفه‌‌ای یافت می‌شود. هرگونه ترجمه‌ی سردستی و شلخته‌وار از جستارهای هاول به نیت سیاسی‌کاری نه تنها جفایی نابخشودنی به نویسنده‌ای توانا چون اوست، که خیانت به ادبیات جهانی و نیز ادبیات فارسی هم هست؛ چرا که از یک‌سو کار را حرام و از سوی دیگر شاخه‌ی ترجمه‌ی ادبیات امروز فارسی را خراب می‌کند.

به گمان من، اگر نه همه، دست کم جستارهای مهم هاول باید به دست مترجمانی توانا و ادب شناس به فارسی برگردانده شود تا هم دریچه‌ای به دنیای اندیشه‌های سیاسی-اجتماعی و بینش روشنگرانه و انسانی او باز شود، هم خواننده‌های فارسی‌زبان با قلم یکی از برجسته‌ترین و نام‌آورترین نویسنده‌های زمانه‌ی ما آشنا شوند. افزون بر شش جستار آمده در کتاب زیستن در حقیقت، در میان کارهای هاول می‌توان از جستار پاسخگویی هم‌چون سرنوشت (1983)، کتاب  در جستجوی هویت بشری (نوشته‌های میان 69 تا 79)،  نامه‌های سرگشاده،تاًملات تابستانی،  به‌سوی جامعه‌ی مدنی، هنر ناممکن (سخنرانی‌ها، 1997)، و رفتن به قصر و بازگشت (خاطرات، 2007) نام برد.

            سخن آخر این که هرچند کتابخوان‌های فارسی زبان با نام واتسلاو هاول سال‌هاست که آشنایند، هنوز طرحی کم و بیش گویا از چهره‌ی او در قالب مجموعه‌ای از کارهای اساسی‌اش در دست ندارند — کتابی که بتواند حرف‌ها و دغدغه‌های روشنفکری را ارائه کند که عمری برای احیای اخلاق و اخلاقی کردن سیاست، برای بازیافتن انسانیت، و برای گریز از دروغ و «زیستن در حقیقت» قلم زده و کار کرده و زیسته است.

تورنتو، تیر ۱۳۸۸

درباره‌ی فرشته مولوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.