آبی های عزا | د. ه. اودن

آبی های عزا | د. ه. اودن


ساعت ها را بخوابانید، تلفن ها را بکشید

واق واق سگ ها را با استخوان خفه کنید

ساکت کنید  پیانوها را ، طبل را

تابوت  را بیرون بیاور ید، بگذارید

بیایند عزاداران

تا طیاره ها بالای شیون ها بگردند

ناخوانا در آسمان پیامی بنویسند که : ” او مُرد”

رُبان های سیاه را دور گردن سیپد کبوتران ِ شهری شده ، ببندید

بگذار پلیس های راهنمایی ، دستکش  سیاه کتان بپوشند.

او شمالِ من  ، جنوب من  ، شرق و غرب من بود.

هفته ئ کاری ، یکشنبه ی آسایشم

ظهرم ، نیمه شبم ، سخنم ، آوازم

گمان می کردم ، عشق تا ابد می انجامد ، اشتباه بود

به ستاره ها نیازی نیست ، خاموششان کنید

دورِ ماه را خط بکشید ، خورشید را خُرد کنید

اقیانوس را بریزید ، هیزم جمع کنید :

از حالا  دیگر هیچ اتفاق خوبی رخ نمی دهد

درباره‌ی باهار افسری

باهار افسری، شاعر، مترجم و‌ مدرس . متولد ۱۳۶۳ در شیراز . دانش‌آموخته‌ی رشته مترجمی و مطالعات ترجمه در مقاطع لیسانس و فوق‌لیسانس. موضوع پایان‌نامه ارشد وی «بررسی performabilty و Readability شش ترجمه فارسی نمایشنامه‌ی در انتظار گودو از منظر تئوری اسکوپوس» بوده است . او عضو انجمن صنفی مترجمان ایران است و دبیر بخش شعر جهان نشریه ادبی مایا بوده است و با نشریاتی همچون نیویورکر فارسی، نوشتا، شبکه‌ آفتاب، تاک، همکاری داشته و از وی آثاری در چند آنتالوژی از جمله «این روشنای نزدیک » به چاپ رسیده است. ترجمه یک مجموعه داستان به نام "هر چیزی ممکن است" نوشته ی الیزابت استراوت از وی توسط نشر نفیر منتشر شده است.

یک یادداشت

  1. میرشهاب امانی

    فوق العاده ست این شعر و هربار که می خوانم دیوانه تر از قبلم، ممنون از انتخاب تحسین برانگیز و ترجمه ی زیبا و اثرگذار شما

پاسخ دادن به میرشهاب امانی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.