کمی قبل از این بود

کمی قبل از این بود


تقریباً صبح است.
توکاها روی کابل تلفن
منتظرند
و من راس ساعت ۶ صبح
ساندویچ فراموش شده‌ی
دیروز را می‌خورم.
صبح آرام روز یکشنبه.
یک لنگه کفشم
یک گوشه‌ی اتاق
راست ایستاده
و لنگه‌ی دیگر به پهلو
افتاده است.
بله، بعضی زندگی‌ها برای هدر دادن
آفریده شده‌اند.

درباره‌ی سینا کمال آبادی

پاسخ دادن به alirezamohsene لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.