دو شعر از آتااوول بهرام اوغلو

دو شعر از آتااوول بهرام اوغلو


 
آتاوول بهرام اوغلو در چاتالجا به دنيا آمد. در دانشكده تاريخ و جغرافياي آنكارا به تحصيل زبان و ادبيات روسي پرداخت. در سال 1982 به خاطر عضويت در انجمن صلح به 10 ماه زندان محكوم شد.
كتابهاي شعر او عبارتند:
ژنرال ارمني(1965)
يك روز حتماً(1971)
اشعار سفر دلتنگي جسارت و اختلاف(1974)
اشعار نه باران....... نه.............(1976)
در محاصره(1978)
داستان مصطفي صبحي(1979)
رباعيات(1980)
در جستجوي يك هموطن خوب(1983)
آوريل گذشته(1987)
تركيه اي سرزمين مغموم من، اي سرزمين زيباي من(1985)
نامه هايي به دخترم(1985)
 
 
 
 
 
 
 
جدايي
مادر اين عشق كيست؟
مادر آن نزديكي، بين دو جان؟
جدايي كي شروع مي شود؟
عشق كي به پايان مي رسد؟ 
 

چون كرمي در درون خويش

پوسيدگي مي بالد و بزرگ مي شود

لحظه اي مي آيد كه در مكان سابق ات ايستاده اي  

با زماني از جنس احساسات بي نظير 

 

 

كودكان به هيچ نژادي تعلق ندارند.

كودكان به هيچ نژادي تعلق ندارند.
اين احساس را اولين بار در غربت تجربه كردم
كودكان به هيچ نژادي تعلق ندارند
چشمان شان از نگراني مشتركي موج مي زند 
با صداي مشتركي گريه دمساز مي كنند 
 
كودكان گلهاي انسانيت ما هستند
خالص ترين گلها، غنچه ترين گلها
 بعضي چون تكه اي روشنايي بور
بعضي چون حبه انگوري سياه 
اي پدرها آنها را فراموش نكنيد
اي مادرها از آنها پرستاري كنيد
 
آن را كه از جنگ و ويراني سخن مي گويد
خاموشش كنيد خاموشش كنيد
 
بگذاريم با عشق بزرگ شوند
چون نهالي خرد ببالند
مال تو مال من مال هيچ كس نيستند
مال همه جهانيان هستند
نورچشم همه انسانيت 
 
اين احساس را اولين بار در غربت تجربه كردم
كودكان به هيچ نژادي تعلق ندارند
كودكان، گلهاي سر سبد انسانيت مايند
و تنها اميد آينده مان
 

 

 

 

 

درباره‌ی صابر مقدمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.